چوب خطی برای خدا
چوب خطی به دست بگیر
چاقو، نه
به جای چاقو
مدادهای رنگی سبز و قرمز…
از غروب که عبورکردی
به سیاهی شب که رسیدی
روزت را مرور کن
لحظه های با خدا بودنت را علامت سبز
دقایق شیطانی را علامت سرخ
…
علامت های قرمز را از سبزها مِنها کن
سبزها را از قرمز
ببین که امروزت چگونه بود
…
خدا کند که خدایی گذشته باشد
* * *
ما همیشه به خار و خاشاک کنار راه خیره می شویم
و عبور ابرها و شها بها را از دست می دهیم
و کاش می دانستیم
دیوِ درون ما برای حضورِ فرشته
دیواری
است
شهریور 87