هندسه ی ستاره و شن
گوشه گوشه ی آسمان و زمین
فقط ستاره و شن
دخترک ولی هم که کوچ کرده
فقط نقش دامنش هنوز
باد را تکانی کوچک می دهد…
اصراری نیست،
فقط یک امشبی
با صدای بلند نخند
خاطره هایم خیس می شوند…
برای کودکیم
هندسه درس شیرینی بود
طنابِ طلسم
– تو بگو طلسم طناب –
این آسمان و زمین را از رفتن بازداشته
دوره گردها هم
خاطرات مرده ی مان را
به حراج گذاشته اند…
در مغازه های عمومی هم
فقط عروسک کوکی عرضه می شود
…
برای گذار به کودکی
دایره ی خیالی و شیرین پرتقال را
میان ستاره های آسمان
آویزان می کنم
* * *
قرار گذاشته ایم
امشب نه
فردا شب
– با کودک درونم –
از اولین پل هوایی عابر پیاده بالا رویم
به بالای پل که رسیدیم
عبور عروسکهای کوکی را که زیر پا دیدیم
خار ستاره ها و شنها را
از ذهن خسته خط بزنیم
فقط خدا کند
خدا میان شنها و ستار ه ها
جا نمانده باشد
آبان 86