عاشقان ايستاده مي ميرند
از دو عقربه ساعت
تا دو بار سكوت طلائي
***
از دو بال سبز پرنده
تا دو قله قهوه اي
جوش خورده بر آسمان سياه يا خاكستري
از دو عقربه ساعت
تا دو بار مردن در تنهائي
– تولد و مرگ –
و ايستادن تا…
عاشقان ايستاده مي ميرند
***
از دو بار عقربه ساعت
تا ظهور ستاره ساكت
***
آه اگر عشق و مرگ
دو عقربه از ساعتي عتيقه هستند
كه به رسمي قديمي
روي هم یا روبروي هم یا بصورت متقارن قرار مي گيرند
در ساعت دوازده
يا پنج دقيقه مانده به كي يا ده و ده دقيقه
يا هر ساعتي كه بخواهيد