شکست سکوت
یادم باشد بگویم
بارش اشک
همان شکوفه لبخند است
فقط خدا زاویه اش را
به اندازه نیم صفحه چرخانده است
یادم بینداز بگویم
عشق همان نفرت است
عشق من به خوبی خدا
نفرت خدا از پلیدی من
یادم بیاور بگویم
سکوت همان فریاد است
باژگونه شده
تا آرامش شما را بهم نزند
یادم نمی رود بگویم
هق هق همان قهقهه است
حروفش سر و ته شده
بیاد کمتر دارم دومی را
اولی را اما بسیار
و دست آخر یادم آمد بگویم
امشب عجب باد و بارانی بود
نهال خاطره اش را در باغچه خیال شما مي كارم
تا اگر نبودم، بجای من و برای همیشه حفظش کنید
□
دنبال واژه ی نابی می گردم
برای تکرار نام مقدس خدا
یافته ام
بر زبان نمی آورم
بهتر از آنکه یافته ام
اگر پیدا کردی
از گفتن دریغ مکن
می خواهم نماز بخوانم
قبله کدام جانب است
من که در هر شش جهت خدا را می بینم
اما نمی دانم خانه اش کجاست
منیریه؟
سمت کوه دماوند؟
سلطنت آباد یا جوادیه؟
اگر پیدا کردی
از گفتن دریغ مکن
صدای ساز سکوت می آید
به همراه بوی یاس
صدای سازی دیگر
یا بوی گلی دیگر را
اگر پیدا کردی
از گفتن دریغ مکن
آبان 85