سبز
دوستتان دارم…
براي اين كه بيشتر زنده باشم
و بيشتر دوستتان بدارم
از محل خط كشي شده
عبور م يكنم
كسي نمي پرسد
كي و كجا
عاشق اولين رنگ زندگي شدي
از شماره شناسنامه ات مي پرسند
و تاريخ تولدت را هم
و تا تاريخ مردنت را
– نه لحظه هاي زنده بودنت –
به پرونده ي سياهت
در بايگاني اضافه كنند
از ده سال پيش
ده سال پيش تر افتاده ام
به لحظه مردن
وقتي كه مرده باشم
چه فرق م يكند كه عقربه هاي ساعت ديواري
در حال چرخيدن باشند
يا روي ساعت ۱۰ و ۱۰ دقيقه متوقف
در آگهي ميان روزنامه اي
وقتي كه مرده باشم
چه فرق مي كند كه باغچه باشد یا باغچه نباشد
ولي بگذار
باغچه كوچكي را
براي ديگراني كه بعد از ما هنوز زنده اند
با رنگ سبز چمن
و گل هاي زرد و سرخ و آبي و نيلوفري
به صفحه سفيد كاغذي
نقاشي كنم
آبان 84