جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

دهكده

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 20, 2016

دهكده در روز خواب نيمشبانش را مي بيند

خلوت كوچه به ضرب پائي نشكسته

بر لب رف كورة گداختة خورشيد

از تف گرما ز حال رفته و سرسنگين

قدرت فريادش نيست

خلق نه بر روي پا ، كه روي زمين زير لانه هاي گلي درخوابند

خلق

تمامي خلق در روز

خواب شبانگاهيشان را مي بينند

_

صافي آرام چشمه تشنه ي موجي است

كه از شست و شوي پاي دختري پديد مي آيد

و تن نمناك مشك تهي از آب

شهوت دستان گرم دختركي را دارد

و دل غمناك خاك

منتظر بوسه هاي عاشقانه ي بيل است و

بوسه زدن بر شيارهاي قاچ خورده پاهاي پيرمرد دهاتي

_

دهكده در ظهر خواب نيمشبانش را مي بيند

طاق ورم كرده امامزاده از صداي اذان خالي است

بغض گره كرده در گلوي ميوه هاي رسيده

ميوه اگر دستيش ز شاخ بچيند

حوصله خواهد كرد

حوصله ، آميخته با گرفتگي دل

صبر چه حاصل

اميد آمدن رهگذري چون نيست

_

دهكده در شامگاه

خواب صبح و ظهر و غروبش را مي بيند

دهكده ديگر

راه به فرياد و جنب و جوش ندارد

دهكده ديگر خروش ندارد

مرداد 51

 

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *