جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

برف نو برف نو سلام سلام ***

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 20, 2016

برف به ساعت نشسته

عقربه یخ بسته

زمان

تکان نمی خورد

هرم گرما مرا به خواب می برد

تو اما

گناهِ فقر را

لحافی کن

که از سوزشِ سرمای امشب رها شوی

 

چقدر راحت است

رها کردنِ تو درکنار پیاده رو

و آمدن به خانه و خوابیدن

و پیشتر از آنکه بخوابم

شاعر شوم

تلاش کنم در این شب برفی

کودک ده ساله ای شوم

کنار خیابان

که رویاهایش را

برای گرم شدن دور تنش می پیچد

 

سرما

مثلِ سالِ ۵۲ بیداد می کند

و برف به ساعت نشسته

عقربه یخ بسته

زمان

تکان نمی خورد

دی 86

 

***  عنوان غزلی زیبا از احمد شاملو

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *