ابرهای نیلوفری
اگر دوباره مثل آن تپه
گوشه ی آن آسمان
در مسیر عبور آنهمه ستاره و سیاهچال وکهکشان
غریب و خسته و از دسترس بدور افتاده باشم چه؟
یا میان ازدحام این بزرگراه بی سر و ته
که از شمال
تا
جنوب
و مشرق را تا مغرب
خط خطی کرده
و با نُتی خاموش
که روز و شب دورِ سرم می چرخد
و گرمم می شود
تا به ساعتی بعد به سرما
چه معنی دارد؟
”………………………. “
… این نُتِ ناتمام کی تمام می شود؟
شاید پس از اینکه در مسیر آنهمه کهکشان
گوشه آن آسمان
مثل آن تپه
یا پس از سرکشیدن یک لیوان خالی آب
مگر قرار بر این نبوده که دریا دوباره شکاف بردارد؟
و فرعو نها را دوباره گم کنیم
و دوباره به شانزده سالگی
و به عشق
بنشینیم
تا به خدا برسیم
پس بیا فقط برای یک بار
لباسی از نیلوفر بپوش
کنارکوچه نیلوفر
نبش خیابان آسمان
منتظرم باش
وقتیکه ابرها
نیلوفری شدند
مهر 85