راعي گمشده در ساعت ده و ده دقيقه
– براي هوشنگ گلشيري –
به خنده گفتم
كاش مرگ مادر مي ديدم
و خنده ام به گريه نشست
كه مرگ عاشق ترين انسان را مي ديدم
***
انبوه بي قراران
نامت را در سكوت زمزمه مي كردند
در ساعت ده و ده دقيقه
در ساعت ده و ده دقيقه
در ساعت ده و ده دقيقه
و درست در ساعت ده و ده دقيقه
عقربه هاي ساعت بال گشوند
تا ترا به آسمان برند
***
طلايه دار بودي در عروج
طلايه دار بودي در رفتن
ستاره دنباله دار هم
به دنبالت بود
***
هفت
بال پرنده
هشت
قله اي كه نام تو بر آنست
***
هنوز تا هميشه
ساعت ده و ده دقيقه است
79/3/17