بامدادي 4
برای احمد شاملو
نگران آن دو چشم شماتت گر مباش
نگران نفرت هزار ساله مباش
نگران عشق مباش
كه آسمان در تلاش سرودن آن است
مگر نديدي امروز
پس از خرداد
خورشيد آسمان خيابان شريعتي
براي بار دوم
چگالش عشق را به تماشا نشسته بود
نگران عشق مباش
نگران شب بي بامداد مباش
شب از نفرت تهي مي شود
بامداد
لبريز از عشق
به آسوده خاطري
به خواب مي رود
6/5/1379