بامدادي 3
برای احمد شاملو
نه ماه مانده
نه خورشيد
نه تيله دوست داشتني كودكيم
دايره ماه و تيله و خورشيد
خط خطي شده اند
” بامداد
” پنجره را بسته
وامدارش از جواني هستم
اكنون
اما
ديگر باره وام نمي دهد
چرا كه خود
وام دار فرشته ها شده است
صف كشيده اند تا بسرايدشان
مثل آيدا بسرايدشان
كه آيدا هم از تبار آنان است
بر اين نمط است
كه امشب
” بامداد
” پنجره را بسته
خرد و خراب و خسته
به خواب مي روم
در آرزوي بيداري
از ميان چنبره خواب
سراسيمه بر مي جهم
به ” احمد ” شكايت مي برم
كه
” بامداد
” پنجره را بسته