جـواد شریفیـان

سایت اشعار و دیگر آثار هنری

بامدادي 1

نوشته شده توسط به تاریخ جولای 19, 2016

برای احمد شاملو

 

براي يافتن آزادي

قله مرگ

هزار بار راه عبورش شد

خسته از تلاش

زخم خورده از جست و جو

بيزار از معيارهاي ميان تهي

بي توجه به طلائي زرد

كه از مس قرمز وجودش

شكل گرفته بود

پشت پا به دنيا زد

كاشفي از كاشفان فروتن شوكران شد

و براي پروازي آخرين

بر رفيع ترين قله نشست

و به اسطوره ها پيوست

قله رفيع مرگ را

انتخاب كرد

تا رها شود از جست و جوي آزادي

ميان واژه ها

و آزاد شد

گزافه نيست

كه تا تاريخ هست

بهار

و خورشيد

بامداد هم هست

اظهار نظر

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *