آغاز عشق
زمان چه كند قدم برميدارد
ميان رگ هاي سرخ من
***
محموله كدامين كشتيم
مگر
در بارانداز
كه جاشوان همه
_به دلهره_
نه بي تفاوت
_حتي_
از كنار من
رد مي شوند
***
صداي ميرا
ميراتر
صداي ميرا
خاموش
نيازي ديگر به بانك خروس و
زنگ ساعت نيست
من در ميان رايحه باورت
من در ميان طنين گلوله و فرياد
من در ميان ازدحام شيون و ضجه
له مي شوم
***
با داغ نفرتي دوباره
بگذار زنگ كينه به دل
بنشانم
كه عشق
جادوي قصه هاي كهن
كاري نمي تواند كرد
مهر 53