خشونت دنيا يادم داد دوست بدارم
با مژه
جارو كردم
خار راه و خاكستر و خشت كف خانه را
به ميزباني غريبه اي
كه با اسم شب
دوباره ميهمان شود
****
به هر ستاره كه آويزان شدم
تنديس خال شد
پيش از طلوع من
سياهچال شد
دنيا را هم
كه مثل آسمان پر ستاره است
فقط به خاطر تو كه دوستت دارم
دوست مي دارم
ستاره را هم
وقتي كه پشت نگاه تو
46
پنهان مي شود
****
عشقه اي اگر
به شاخه نازكي شوم
خوبست
شعله تاكي
به داربست
پس باد هر چه باد گرامي
كه بود هرچه بود
و هست هر چه هست
و عشق
عشق به اين آب و خاك و اين هواي غم گرفته و نمناك
پس باد هر چه باد
كه رودخانه عشق
در بهار نگاه تو
جاري شده
****
سفيدي ديوار خانه
از نهايت نفرت سياه شده
47
از نهايت نفرت كه خسته شدم
به نيروي عشق
كوه ها را ورق مي زنم
براي رسيدن
به بركه آبي
به آبي چشمانت
كه بهاري شده
****
صبور و به قاعده اي
صبور و به قاعده مي گذرد
زمان
بي كه بداند
چه آتشي ميان رگ هاي من
جاري شده
****
تا به خود رسيدي
توقف كردي
بر خط ايستادن
مگر نميبيني
چه دلپذير نشسته
در انتظار نتيجه
شكوفه گيلاس
****
گفته بودم و هميشه مويه مي كنم:
” براي اينكه برنجم
هنوز رنجي هست“
يك پله چون فراز شوم
مي گويم:
” خشونت دنيا
يادم داد
دوست بدارم“
به پله اي برتر:
” رطل گران ده مرا
مريد خرابات
شادي شيخي
كه خانقاه ندارد“
شهريور 73