ابرهای نیلوفری
اگر دوباره مثل آن تپه
گوشه آن آسمان
در مسیر عبور آنهمه ستاره و سیاهچال و کهکشان
غریب و خسته و از دسترس بدور افتاده باشم چه؟
یا میان ازدحام این بزرگراه بی سر و ته
که از شمال تا جنوب
و مشرق را تا مغرب
خط خطی کرده
و با نتی خاموش
که روز و شب دور سرم می چرخد
و گرمم می شود
تا به ساعتی بعد به سرما
چه معنی دارد؟
……..
این نت ناتمام کی تمام میشود؟
شاید پس از اینکه در مسیر آنهمه کهکشان
گوشه آن آسمان
مثل آن تپه
یا پس از سرکشیدن یک لیوان خالی آب
********
مگر قرار بر این نبوده که دریا دوباره شکاف بردارد؟
و فرعون ها را دوباره گم کنیم
و دوباره به شانزده سالگی
و به عشق بنشینیم
تا به خدا برسیم
پس بیا فقط برای یک بار
لباسی از نیلوفر بپوش
کنار کوچه نیلوفر
نبش خیابان آسمان
منتظرم باش
وقتی که ابرها نیلوفری شدند
۱۳/۷/۱۳۸۵