نور و سایه
سایه به دیوار
یعنی
چراغی هنوز هست
نور هم سایه دارد
اگر در برابر نوری درخشان تر
قرار بگیرد
نور و تاریکی
توامان دوگانه اند
همزادند
نور خدا شد
تاریکی شیطان
نیمه روشن ماه
که سایه می خورد و سیاه می شود
و سیاهی بیشتر
هلال می شود
و زیبا تر
امتزاج سیاهی و سفیدی
بر پهنای پهناور کاغذ
تا تصویری طبیعی به چشم بیاید
همه اش من
همه اش تو
من سیاهی مداد شمعی سیاه
تو سفیدی شعله ی شمعی
شعله ی شمع
هرچقدر کوچک باشد
بزرگترین فریاد است
برای دادن پیامی روشن
شب تنهاییم بزرگ و سیاه است
نیم نگاه روشن کوچکت را
از این سیاهی دریغ مکن
سیب را به دست تو دیدم
نیمش روشن بو
نیم دیگرش تاریک
عقربه های ساعت مچیم
از مدار تاریکی گذشته اند
روز هنوز
دست تکان می دهد برایم
ساعت سایه را به دیوار
میزان کن
تا به نور برسی
پنجشنبه ۱۸/۸/۱۳۸۵